ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مردی که آسمان دلتنگش شده بود (حسین پناهی)
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت میکرد. تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمده بود پیش وی رفت و از او پرسید که «فضلهی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد روحانی با وجود اینکه میدانست روغن نجس است، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.
بعد از این اتفاق بود که آن مرد روحانی علیرغم فشار اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. اگر گفتید این مرد کی بوده؟
حسین پناهی در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه وبویراحمد زاده شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیتالله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. پس از آن اتفاق که داستانش را در بالا توضیح داده شد، او به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند.
حسین پناهی مدتی نیز به عضویت سپاه پاسداران اهواز در آمد اما پس از آغاز حمله عراق به ایران به صادق آهنگران می گوید: «من اصلا روحیه این مسائل را ندارم» و از عضویت سپاه انصراف داد.
پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در محاق ماند.
با
پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی
خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی
دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.
به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن
گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای
خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود. و این شاعرانگی در ذرهذره جانش
نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این
مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ
دنیا ترجمه شدهاست.
وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن بود، به خاک سپرده شد. خدایش بیامرزدش.