منتظران

منتظران

منتظران

منتظران

دست تو دماغ ، فامیل دور

دست تو دماغ ، فامیل دور

یه نفر مشکی پوشیده بود، بهش گفتم: خدا بد نده چی شده؟؟

گفت: انگشت بابام رفته زیر تریلی!

گفتم: این که مشکی پوشیدن نداره!!

گفت :آخه انگشت بابام تو دماغش بود!!!

..............................................

حیف نون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد!

ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟

گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.