زمانی
که کودکی می خندد ، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است ، و زمانی
که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد ، گمان می برد که خستگی ،
سراسر جهان را از پای درآورده است . چرا ناامیدان ، دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچ گرایان ، خود را ، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم ، پاره پاره می کنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند ، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟ من هرگز نمی گویم که در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار ، گرفتار ناامیدی نباید شد . من می گویم: به امید بازگردیم . قبل از آن که ناامیدی ، نابودمان کند