ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مادرشوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت :
تو توانستی در عرض سی روز پسرم را ملتزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم !
و اشک در چشمانش جمع شد ...
عروس
جواب داد : مادر داستان سنگ و گنج را شنیده ای ؟ می گویند سنگ بزرگی راه
رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه
بردارد، با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد. مردی
از راه رسید و گفت : تو خسته شده ای، بگذار من کمکت کنم ...
مرد دوم تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد.
طلای زیادی زیر سنگ بود ! مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود گفت :
من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است!
مرد گفت : چه می گویی من نود و نه ضربه زدم. دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی ! مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
مرد اول گفت : باید مقداری از طلا را به من بدهد ، زیرا که من نود و نه ضربه زدم و سپس خسته شدم.
و دومی گفت : همه ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.
قاضی
گفت : مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست، و تو که یک ضربه زدی یک
جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمی زد، ضربه صدم نمی توانست به
تنهایی سنگ را بشکند.
و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی ... و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم !
چه عروس خوش بیان و خوبی ، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد. و نگفت :
بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم ...
این گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است .
♦️اخلاق
اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می گیرد. جای بسی تفکر و
تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می دانند کم نیستند، اما خداوند
از مثقال ذره ها سوال خواهد کرد.
♦️پیامبر
اکرم (ص) فرمودند: "کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که اخلاقش
نیکوتر باشد و خوش رویی دوستی و محبت را پایدار مى کند.