منتظران

منتظران

منتظران

منتظران

من پسرشم

من پسرشم 

یه روز صبح روزنامه‌نگاری داشت می‌رفت سر کار ولی به خاطر تصادفی که شده بود توی ترافیک گیر افتاد.
وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمی‌رسه، تصمیم گرفت همان جا کارش رو انجام بده و از تصادف یک خبر داغ تهیه کنه.
جمعیت زیادی دور محوطه تصادف جمع شده بودن و این نشون می‌داد که اتفاق خیلی بدی افتاده!
بنابراین خبرنگار برای رسوندن خودش به محل تصادف فکری کرد و بعد فریاد زد:
بگذارید رد شم... خواهش می‌کنم بذارید رد شم... من پسرشم! من پسرشم!
ولی وقتی به صحنه ی تصادف رسید فکر می کنید، چی دید؟!

...

...

...

...

...

یه الاغ!
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.