منتظران

منتظران

منتظران

منتظران

خنده و لبخند چگونه کشف و اختراع شد!


        خنده و لبخند چگونه کشف و اختراع شد!

       

      خنده و لبخند چگونه خلق شد! 

در این نوشته می‌خواهیم به خلق یکی از بهترین و بزرگترین نماد صلح و دوستی در سراسر تاریخ حیات انسان اشاره کنیم!    

     

  

        خنده و لبخند چگونه کشف و اختراع شد!

       

      خنده و لبخند چگونه خلق شد! 

در این نوشته می‌خواهیم به خلق یکی از بهترین و بزرگترین نماد صلح و دوستی در سراسر تاریخ حیات انسان اشاره کنیم!    

     

 

انسان اولیه به تنهایی در غار زندگی می‌کرد. او نیز همچون دیگر حیوانات، برای رفع گرسنگی‌اش از میوه‌ها و گیاهان می خورد. هنوز به دلیل اینکه آتش را کشف ننموده بود خام‌خوار محسوب می‌شد. این انسان اولیه هنوز  به توانایی‌هایش برای اختراع ابزار و لوازم جنگی، در جهت دفاع از خویش و یا شکار پرندگان و حیوانات پی نبرده بود. او تا اجتماعی شدن و مخترع شدن قرن‌ها فاصله داشت.  

                      

 زندگی او یک زندگی انفرادی بود و هم چون حیوانات دیگر، محیط پیرامون محل زندگیش (غار) را قلمرو خویش فرض می‌کرد. روزها برای خوردن گیاهان و میوه‌ها از غار خارج می‌شد و ساعاتی را به گشت و گذار در قلمرو خویش مشغول می‌شد. در صورت احساس خستگی، و یا خطر، و یا تاریک شدن هوا، به غار بر می‌گشت و غار تنها یار با‌وفا و نخستین پناهگاه او بود. 

پس از مدتی این انسان منزوی پایش را از قلمرو خویش فراتر نهاد و وارد قلمرو موجودی دیگر گشت که شکل و شمایلی شبیه به خودش داشت. در جهان طبیعت ورود به قلمرو دیگران کاری ممنوع ا‌ست، و هر موجودی به شکل ذاتی و غریزی از قلمرو خویش دفاع می‌نماید.  

                             

این دو انسان که برای نخستین بار یکدیگر را می‌دیدند بیشتر از اینکه به نبرد فکر کنند به این فکر می‌کردند که نتیجه نبرد با موجودی چون خویش چه خواهد بود. به هر حال انسانی که قلمرو خویش را در خطر تهاجم می‌دید برای نشان دادن خشم خویش لبهایش را از هم باز کرد و ضمن نشان دادن دندانهایش به طرف مقابل آنها را بر روی هم فشرد‌. او می‌خواست که با این کار طرف مقابلش را قبل از درگیر شدن وادار به عقب نشینی کند.  اما انسان مقابل حاضر نبود که یکطرفه از نبرد بگریزد. بنابراین او نیز لبهایش را از هم گشود و دندانهایش را به طرف مقابل نشان داد. و این یعنی اینکه اگر حمله کنی آماده‌ی نبردم. سرانجام با توسل به عقل کوچک‌شان جنگیدن را مقرون به صرفه ندیدند و به ترک جنگ به صورت دوجانبه رضایت دادند و هر یک به غار خویش برگشتند. در هنگام استراحت نیز هر یک به شباهتهای طرف مقابل نسبت به خویش ‌اندیشید و این شروع تفکر آنها نسبت به محیط پیرامون و جهان خارج از قلمروشان بود. 

                     

                        

 از آن روز به بعد هر وقت که به هم می‌رسیدند برای اینکه به صورت دو جانبه از درگیری و حمله جلوگیری کنند، لبهایشان را می‌گشودند و دندانهایشان را به هم نشان می‌دادند و این تجربه‌ای شد برای آنها تا در برخوردهای دیگر نیز با توسل به چنین رفتاری از وقوع درگیری جلوگیری کنند.                   

 از آن پس دیگر هیچ یک از آن دو  بخاطر وارد شدن به قلمرو یکدیگر احساس خطر نمی‌کردند چون با دیدن لبهای گشوده و دندانهای براق یکدیگر، این آرامش به آنها دست می‌داد که طرف مقابل خطری برایشان ایجاد نخواهد کرد. پس از مدتی این گشودن لبها و نشان دادن دندانها اشکال مختلف به خود یافت و نمادهایی چون تبسم، لبخند و خنده بوجود آمد.                      

در واقع اولین لبخند‌ها و خنده‌ها در جهت اعلام آمادگی یک انسان به انسان دیگر، برای مقابله با  حمله‌ی احتمالی‌اش به کار رفت. بعدها این رفتار به نمادی برای ایجاد و ابلاغ عشق و دوستی تبدیل گردید.  

                     

البته اگر خوب فکر کنیم در خواهیم یافت که هماکنون نیز  وقتی کسی به  یک غریبه می‌رسد تلاش می‌کند که به وسیله لبخند به طرف مقابل این پیام را مخابره کند که از حضورم احساس خطر نکن. جالب‌تر اینکه لبخند زدن آغاز ورود به دنیای دوستی و داشتن حریم یا قلمرو مشترک است. با خلق این نماد «انسان تنها» به سوی داشتن یک زندگی اجتماعی و مشترک گام برداشت.

                      

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.